نوشته شده توسط : محمدآذری

مصالح در ساخت بناهاى مناطق كويرى است, زيرا چنين خانه هايى مانع نفوذ گرما به اندرون مى شوند و محيط خانه را قابل تحمل مى سازند. خانه ها و سراهاى با اهميتى كه در حوادث مختلف تاريخ سيستان در شهر زرنگ از آنها نام برده شده بدين قرارند:
  ((خانه براون و خانه شهرزادى به رندن و خانه نيش سر رندن)) ((سراى ابراهيم قوسى و سراى حمدان يحيا كه او را كلوك گفتندى)) خانه سرناوك, ((سراى بوالحسينى, سراى بايوسفى, سراى ارتاشى در شارستان مقابل آب بزيان, سراى ابو جعفر قوسى, سراى امام فاخر بن معاذ كه اين آخرى در رمضان سال 421 توسط عياران غارت شد و در آتش سوخت. همچنين سراى بهلول بن معن)).


  سيستم آب رسانى شهر زرنگ از نوع خاك و زمين شهر و امكانات موجود پيرامون آن تبعيت مى كرد. شور بودن خاك و وجود زه حفر چاه را دشوار ساخته بود, زيرا آب اين چاه ها اغلب شور و غير قابل شرب بود و از سويى در مدت كوتاهى نشت مى كرد و انباشته از خاك مى گرديد. بنابراين چنين شهر بزرگى نيازمند آب فراوانى بود كه بتواند در تمام طول سال حوائج ساكنين آن را برآورده سازد. بنابر نوشته هاى جغرافيانگاران رود هيرمند در دست چپ شهر و در نزديكى آن قرار داشت. چنين رودخانه عظيم و پر آبى مى توانست نقش موثرى در ايجاد و بقاى زرنگ داشته باشد, از اين رو شعبات كوچك و بزرگى چه به طور مصنوعى و چه به طور طبيعى در دشت حاصلخيز سيستان جريان داشت. يكى از اين شعبات سنارود بود كه از مقابل زرنگ مى گذشت. اهالى زرنگ چند جوى كوچك و بزرگ از سنارود به داخل شهر كشيده بودند. سه رشته از اين انهار از سه محل داخل شهر مى شد ((از جمله آنها چشمه اى است كه از دروازه قديم و نيز چشمه ديگر از دروازه جديد و سومى از دروازه طعام وارد مى شود و مجموع آنها مى تواند آسيابى را بگرداند. خانه هاى شهر و ربض داراى آب جارى و باغ است و در ربض نيز چشمه هايى است كه از همين چشمه هاى داخل شهر منشعب مى شود)).
  آب اين انهار پس از جريان در كوچه هاى ربض به دو حوض بزرگ مقابل مسجد آدينه در شارستان مى ريخت. سپس اين آب در انهار كوچه هاى شارستان به جريان مى افتاد. انهار جارى در شهر, كوچه باغ هاى زيبا و سرسبزى را به وجود آورده بود و مسافرين در گرماى تابستان مى توانستند لختى در سايه خنك بيدهاى كنار انهار بياسايند. گويا هر يك از اين انهار نامى داشت, چنان كه نهر داخل شارستان به آب بزيان معروف بود و دو نهر ديگر به آب ديوانه و رود زرق. اهالى شهر جویهاى كوچكى را از اين انهار به داخل سراىهاى خود كشيده بودند تا ضمن برآوردن احتياجات
خويش باغ ها و جاليزها را نيز سيراب سازند. يكى از باغ هاى زرنگ باغ ميمون بود كه در شارستان قرار داشت و جايگاه اميران و بزرگان شهر بود.


  از ديگر آثار زرنگ مى توان به مناره كهن اشاره نمود. اين مناره جايگاهى براى دادخواهى مردم شهر بود و تا داد خود نمى گرفتند اجتماع خود را به هم نمى زدند. احتمالا اين مناره جايگاه يك آتشگاه قديمى بود كه قبل از اسلام از حرمت و كرامت والايى برخوردار بود و پس از آمدن اسلام نيز همچنان عزت خود را به عنوان يك مكان مقدس حفظ كرده و به صورت جايگاهى براى دادخواهى مظلومان درآمده بود.


  ((سيستان مركز مار و مردان گردن فراز پيشگام, خردمند, زيرك, فقيه حافظ, باهوش, با ادب, سخن ور, ماهر در هندسه و حكمت بود)). تقريبا تمام جغرافيانگاران از كثرت مار در اين شهر سخن گفته اند. ياقوت در معجم البلدان از ابن الفقيه نقل كرده كه ((در هنگام گشايش سجستان به دست عرب ها مردمان آن جا مى گفتند نبايد خارپشت ها را كشت و نه آنها را راند, زيرا آنها مارها را مى كشند. سجستان پر است از مار, در هر خانه آن ديار يك خارپشت نگاه مى دارند)). اسدى توسى مارهاى زرنگ را نتيجه خون كابليان مى داند كه در گل بناهاى شهر سرشته شده است.


  از آن خون به ريگ اندرون خاست مار

  كرا آن گزيدى بكردى فكار


  اگر به گفته هرودوت مصر بخشش نيل است, سيستان نيز بخشش رود هيرمند بود. ياقوت مى گويد كه هزار ريزابه به اين رود مى ريختند و هزار نهر از آن جدا مى گردند. اين انهار باعث آبادانى دشت سيستان, افزايش جمعيت و بناى ديه هاى فراوان مى گرديد. در اطراف زرنگ روستاهاى آباد و پرجمعيتى مانند كوين و زنبوك و فره و درهند و قرنين و كواربواز و كزه و سنج و باب الطعام و كروادكن و نه الطاق نقش موثرى در حيات و اقتصاد شهر داشتند. در اين روستاها باغ هاى پهناورى وجود داشت كه عمده محصولات آنها خرما و انار و انگور بود. علاوه بر باغدارى, صيفى كارى نيز در كنار محصولات استراتژيك مانند جو و گندم و ارزن رواج داشت. از آثار مهم و قابل توجهى كه مى توان در كنار اين روستاها و حاشيه زرنگ نام برد آسياب بادى و چرخ باد بود.



  جابه جايى دو توده هواى سرد هندوكش و هواى گرم مناطق كويرى ايران باعث به وجود آمدن بادهاى محلى 120 روزه سيستان مى گردد. اين بادها كه جهت آنها شمال غربى ـ جنوب شرقى است از اواسط ارديبهشت تا اواخر شهريور پيوسته و سخت مى وزند. مردم سيستان با علم مهندسى دريافتند كه از اين انرژى رايگان مى توان به بهترين نحو استفاده نمود. از اين رو در اطراف زرنگ و ساير نواحى سيستان مبادرت به ساخت آسياب بادى و چرخ باد كردند كه اين نوع آسياب مخصوص اين بلاد بود. البته آسياب بادى و چرخ باد فقط در تابستان و آن هم هنگام وزش باد مورد استفاده قرار مى گرفت و در زمان هاى ديگر استفاده اى نداشت. ملك شاه حسين سيستانى درباره چرخ باد مى گويد ((بعضى محال چرخ بر سر چاه آب داير ساخته اند و به شكل آسياى باد تعبيه كرده اند كه آسيا مى گردد و آب از چاه بيرون میآيد و زراعت مى نمايد)).


  چارلز ادوارد ييت در سفرنامه خراسان و سيستان كه تا زمان وى نيز آسياب هاى بادى سيستان داير بود درباره ساختمان آنها گفته ((ساختمان اين آسياب ها بدين ترتيب است كه يك ستون به طور قائم قرار مى گيرد و دو ديوار آن را در جهات جانبى مهار مى كنند. به ترتيبى كه فضاى رو به جنوب آن باز و دو سوم فضاى رو به شمال آن بسته است. از بالاى ستون و وسط آن يك تير عرضى عبور مى كند, ستون در پايين از سنگ هاى آسياب عبور كرده و در جايى كه براى آن تعبيه شده است قرار مى گيرد. سنگ آسياب بالايى توسط
 



:: برچسب‌ها: سیستان , سیستانیها , سیستانیهای گلستان ومازندران , عکس , ایران باستانفنیمروز , زرنج , شهرسوخته , زابل , زابلی , دانشجویان سیستانی , گلستان نو , مدیرمسول گلستان نو , رستم , کوه خواجه , زرنج , بزرگان سیستان , آذری , تکر , گلستان , کلاله , بندرگز , گنبد , ترکمن صحرا , تاریخ سیستان ,
:: بازدید از این مطلب : 1294
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدآذری

سیستان ودلیل اسمگزاری.وجه تسمیه سیستان. ونقش آن درتمدن ایران.

پیدایش سیستان و وجه تسمیه آن


برخی از مورخان بنای سیستان را چهار هزار سال قبل از بعثت و بدست گرشاسب نوشته اند ، مولف ناشناخته تاریخ سیستان در قرن پنجم هجری مینویسد : اما بنا کردن سیستان بدست گرشاسب آنروز بود که چون ضحاک به عجم مستولی شد و خواست آزادگان جهان را همی کشد ! گرشاسب حکما و منجمان را طلب نمود و دانایان را جمع کرد ، درباره ساختن حصاری که بر حسب مزاج سرزمین ، از سایر مواضع که دست تصرف غیر به او میرسد ممتاز باشد و به ساعتی موافق بنا شود ، لذا اکثر بلاد و اقطار را پیموده تا بالاخره حصار سیستان را انتخاب و طرح نمود و مدتها از شر جادوی ضحاک ایمن بود .

آنچه امروز آنرا نیمروز ، سیستان و زابل میخوانیم در نگرش به تاریخ گذشته جهان ( حدود سال ۱۲۸ میلادی ) از نام سکاها که نخستین اقوام ایرانی بودند و در این دیار سکونت داشتند گرفته شده است و با اینکه این نام به شکلهایی گوناگون ثبت گردیده اما ریشه همه آنها حکایت از رشادت و جوانمردی ساکنان این سرزمین دارد .

بیشتر مورخان در اینکه نام سیستان برگرفته از سند معتبر تاریخی ذیل است هم نظرند :

اما اینجا را از آن سیستان گویند که ضحاک شبی مهمان بود و به نزدیک گرشاسب و عادت او آن بود که به شبستان رفتی و شراب با زنان خوردی و بدان روزگار سرای زنان را شبستان گفتندی ، آن شب نیز بر آن عادت دیرین خویش را از گرشاسب امیر سیستان تقاضا کرد که شبستان خواهم تا در آنجا شراب خوشتر خورم ، گرشاسب عادت وی را دانسته بود و گفت : اینجا سیوستان است نه شبستان (( بدان روزگار سیو مردان مرد را گفتندی و سیستان بدان گویند که همیشه آنجا مردان مرد باشد و مردی مرد میباید تا از آنجا بگذرد )) و چون این سخن گفته شد ضحاک شرمناک شده و گفت : ای پهلوان راست میگویی ما به سیوستانیم نه به شبستان ........! از آن پس اینجا را سیستان گویند به یک حرف کمتر که" واو " است بایاری سرزمین مهروافتاب .کلمات مرتبط:سیستان.گلستان،سیستانی های گلستان،گلستان نو،ایران باستان،نیمروز،هامون،تکر،تاکر،اقوام سیستان،خبرگزاری،دانشگاه،
 



:: برچسب‌ها: سیستان , سیستانیهادرگلستان , سیستانیهای تهران , سیستانی , گلستان , گرگان , کلاله , گلستان نو , نیمروز , شهرسوخته , زابل , طایفه های سیستان , تکر , آذری , دانشجویان سیستانی , مطبوعات سیستانی , وبلاگ سیستانی , سایتهای سیستانی , عکس , ایران باستان , سیستان , زابلی ,
:: بازدید از این مطلب : 286
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 11 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمدآذری

سیستان ودلیل اسمگزاری.وجه تسمیه سیستان. ونقش آن درتمدن ایران.

پیدایش سیستان و وجه تسمیه آن


برخی از مورخان بنای سیستان را چهار هزار سال قبل از بعثت و بدست گرشاسب نوشته اند ، مولف ناشناخته تاریخ سیستان در قرن پنجم هجری مینویسد : اما بنا کردن سیستان بدست گرشاسب آنروز بود که چون ضحاک به عجم مستولی شد و خواست آزادگان جهان را همی کشد ! گرشاسب حکما و منجمان را طلب نمود و دانایان را جمع کرد ، درباره ساختن حصاری که بر حسب مزاج سرزمین ، از سایر مواضع که دست تصرف غیر به او میرسد ممتاز باشد و به ساعتی موافق بنا شود ، لذا اکثر بلاد و اقطار را پیموده تا بالاخره حصار سیستان را انتخاب و طرح نمود و مدتها از شر جادوی ضحاک ایمن بود .

آنچه امروز آنرا نیمروز ، سیستان و زابل میخوانیم در نگرش به تاریخ گذشته جهان ( حدود سال ۱۲۸ میلادی ) از نام سکاها که نخستین اقوام ایرانی بودند و در این دیار سکونت داشتند گرفته شده است و با اینکه این نام به شکلهایی گوناگون ثبت گردیده اما ریشه همه آنها حکایت از رشادت و جوانمردی ساکنان این سرزمین دارد .

بیشتر مورخان در اینکه نام سیستان برگرفته از سند معتبر تاریخی ذیل است هم نظرند :

اما اینجا را از آن سیستان گویند که ضحاک شبی مهمان بود و به نزدیک گرشاسب و عادت او آن بود که به شبستان رفتی و شراب با زنان خوردی و بدان روزگار سرای زنان را شبستان گفتندی ، آن شب نیز بر آن عادت دیرین خویش را از گرشاسب امیر سیستان تقاضا کرد که شبستان خواهم تا در آنجا شراب خوشتر خورم ، گرشاسب عادت وی را دانسته بود و گفت : اینجا سیوستان است نه شبستان (( بدان روزگار سیو مردان مرد را گفتندی و سیستان بدان گویند که همیشه آنجا مردان مرد باشد و مردی مرد میباید تا از آنجا بگذرد )) و چون این سخن گفته شد ضحاک شرمناک شده و گفت : ای پهلوان راست میگویی ما به سیوستانیم نه به شبستان ........! از آن پس اینجا را سیستان گویند به یک حرف کمتر که" واو " است بایاری سرزمین مهروافتاب .کلمات مرتبط:سیستان.گلستان،سیستانی های گلستان،گلستان نو،ایران باستان،نیمروز،هامون،تکر،تاکر،اقوام سیستان،خبرگزاری،دانشگاه،
 



:: برچسب‌ها: سیستان , سیستانیهادرگلستان , سیستانیهای تهران , سیستانی , گلستان , گرگان , کلاله , گلستان نو , نیمروز , شهرسوخته , زابل , طایفه های سیستان , تکر , آذری , دانشجویان سیستانی , مطبوعات سیستانی , وبلاگ سیستانی , سایتهای سیستانی , عکس , ایران باستان , سیستان , زابلی ,
:: بازدید از این مطلب : 316
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 11 ارديبهشت 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد